روزنوشت-45

خوب تعطیلات هم تموم شد و دوباره یه سال جدید با کلی امید شروع شده و من واقعا از ته ته قلبم برای همه آرزوی شادابی ، سلامتی و آرامش دارم .... 

 

امسال مسلما با هر سال برای من فرق خواهد داشت شاید بیشتر از پارسال که پر از اتفاقات جالب و عجیب بود ، امسال من چیزهای جدیدی رو تجربه خواهم کرد و از خدا میخام که منو تو این مسیر همراهی کنه تا بتونم مسئولیتی که به دوشم گذاشته شده رو به نحو احسن ادامه بدم...

امسال تعطیلات رو بیشتر تو خونه گذروندم بجز چند تا دید و بازدید نوروزی و یه روزی که اومدم سر کار البته و یه سفر 48 ساعته که به شهر مادری داشتیم (برای سیزده بدر ) که چون نزدیک بود میتونستم برم در کل تعطیلات خسته کننده ای بود اما خیلی برام لازم بود... 

شاید بتونم جزئیات رو بیشتر و بیشتر بگم تا در اینجا که مثل یه دفتر خاطرات برام میمونه ثبت بشه ( که از اول هم یکی از اهدافم از نوشتن وبلاگ همین بود)  اما بنا به دلایلی ترجیح میدم فعلا به طور کلی بهشون اشاره کنم ...

بهرحال امروز اولین روز کاریه امساله و من برای همه ی دوستانم دعا میکنم که سال کاریه خوبی داشته باشن و خدا به پولاشون کلی برکت بده (مخصوصا اینکه از اول صبح که نشستم تو تاکسی فهمیدم همه چیز تقریبا و حداقل 20% گرون شده ) و از الان باید به فکر برنامه ریزی برای این حقوقای دریافتی و پرداختی هامون باشیم مخصوصا من که چندین ماه خونه نشینی رو هم تجربه خواهم کرد....