زندگی دوباره من

من دزیره هستم ، زندگی کاری و تحصیلی خوبی دارم اما یک زندگی مشترک نه چندان موفق رو پشت سر گذاشتم و در مرحله جدیدی از زندگیم هستم

زندگی دوباره من

من دزیره هستم ، زندگی کاری و تحصیلی خوبی دارم اما یک زندگی مشترک نه چندان موفق رو پشت سر گذاشتم و در مرحله جدیدی از زندگیم هستم

برای دخترم...

درست زمانی که بین همه ی اگر ها و باید و شاید ها و چون ها و چرا ها

مصصم می شوی بنشینی بر سر سجاده ی مهرش و از خدا نام مادر را التماس کنی ....

و بعد خدا منتش را ... نعمتش را.... در حقت تمام کند و نام زیبای مادر را برازنده ی باقی اسمت کند

قصه ی روزهای تنهاییت تمام می شود

یکی می آید که تو،  به لطف بودنش بهترین حس ها را تجربه می کنی و به ضمانتش وامِ مادرانگی می گیری...

 

به همینِ تسهیل بی بدلیل ... خودت به میل خودت ، خودت را از دفتر اولویت هایِ خودت، داوطلبانه خط می زنی .... و همان یک نفر  را مادرانگی می کنی تا مرز مادر شدن و پدر شدنش و حتی بعد تر ....

درست مثل مادرت ....

دخترک یادت بماند که همه ی این ها خستگی دارد ... نگرانی دارد...

این حذفِ خودها!!!!! در خیلی از جاهایِ زندگی سخت است ... گاهی درد هم دارد

یادت بماند تصمیمی که می گیری کبری است و  خیلی بزرگ ....

مهیایش باش

اما می ارزد

همه ی همه اش

 به همان مادرانگی می ارزد


مهیایش باش


 فقط همین



بعدا نوشت : این نوشته مال خودم نبود و نمیدونم نویسندش کیه ، امروز یه جا خوندمش و چون خیلی دوستش داشتم اینجا آوردمش...

نظرات 9 + ارسال نظر
اف دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 12:13

فک کردم وقتش شده
سه چهار روزه سر می زدم خبری نبود
گفتم شاید به سلامتی رفتی بیمارستان

جاش راحته خو
می خواد همین جمعه بیاد
چی کارِش داری بچه روووووو
دِهَه!

من کاریش ندارم به خداااااا
میخام زودتر بوش کنم خوب

shirin شنبه 6 تیر 1394 ساعت 12:47 http://rozegar-khosh.blogsky.com

مادر شدن حال خودش رو داره یه حس خوب از خود گذشتگی

واقعا همینه عزیز...

اف چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 09:12

دزی من بیشتر از تو منتظر اومدنشم
باااورت می شه روز شماری دارم می کنم؟!!!!

تو و یه دوست خیلی خیلی عزیز دیگه ام تنها باردارایی هستین که تو زندگیم این حس رو داشتم بهشون

آخه تو عزیز دلی ...
این خانوم خانوما که انگار فعلا جاش خوبه و خیال اومدن نداره

نازلی سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 15:01

خیلی به دلم نشست
گاهی مهم نیست نوشته مال خودمون باشه یا نه
همینکه حس تک تک کلماتش مال ما هست کافیه
مهم اینه تو به رسم امانت عمل کردی و نوشتی مال خودت نیست

قربون تو دختر نازززززنین

ندا دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 08:39 http://mydailyhappenings.persianblog.ir/

چقدر به دلم نشست


حال دلت خوب

ممنون عزیزم

ویولا یکشنبه 31 خرداد 1394 ساعت 17:28 http://www.sadafy.persianblog.ir

چه نوشته ی قشنگی.. ای جان واقعا مادر بودن و مادر شدن زندگی آدم ها رو متحول می کنه... چقدر از خود گذشتن داره.. درد داره، مسئولیت داره... عزیزم ایشالا که دختر گلت حتما همه این ها رو خواهد فهمید ♥ و شیرینی بودنش هزاران برابر ارزش تحمل سختی ها رو خواهد داشت...

آره عزیزم ، مادر شدن واقعا آدم رو متحول میکنه یعنی کلا میشی یه آدم دیگه....

شیرین شنبه 30 خرداد 1394 ساعت 16:06 http://rozegar-khosh.blogsky.com

قدر مادر شدنت رو بدون که خیلی ها در حسرت مادرانه زندگی کردن ها هستند

میدونم عزیزم میدونم
انشالله که هیچکسی در حسرت مادر شدن نمونه و همه این حس رو تجربه کنن
با خودم عهد کردم اولین دعام موقع زایمان همین باشه ...

طلوع شنبه 30 خرداد 1394 ساعت 15:23

خیلی متن قشنگی بود، الهی که دختر نازت و خودت در پناه خداوند سلامت باشین. موقع زایمان دعامون کن.انشاالله زایمان راحتی داشته باشی.آمین.

ممنون عزیزم - چشم

خانم توت فرنگی شنبه 30 خرداد 1394 ساعت 14:37 http://pasazvesal.blogsky.com

چقد در لفافه اما گفتید همه چیز رو.... دخترک میاد و واقعن زندگی دوباره می بخشه... خوش به حال دخترک....

عزیزم ممنون اما این نوشته مال خودم نبود اما چون خیلی دوستش داشتم آوردمش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد