میدونم خیلی وقته ننوشتم... میدونم خیلی حرفا داشتم که میخاستم بنویسم و ننوشتم... میدونم میومدم اینجا رو باز میکردم که بنویسم و باز هیچی نمی نوشتم.... اما نمیدونم چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این 10 روز گذشته هم همش درگیر جمع کردن و پک کردن اثاثیه و آماده سازی اون آپارتمان بودیم ، الان در میان انبوهی از کارتن و خرت و پرت زندگی میکنم ، همه ی کارام درهم برهمه مامان و بابا دو روز تعطیلی اومدن کمکم اما واقعا دست تنهام و خیلی سخته همه ی کارا رو تنهایی ردیف کردن. جالب اینه همیشه برای همه ، بودم و الان هیچ کس دور و برم نیست ... بهرحال مثل همیشه میدونم باید خودم بزنم پشت خودم و بگم یا علی... |