زندگی دوباره من

من دزیره هستم ، زندگی کاری و تحصیلی خوبی دارم اما یک زندگی مشترک نه چندان موفق رو پشت سر گذاشتم و در مرحله جدیدی از زندگیم هستم

زندگی دوباره من

من دزیره هستم ، زندگی کاری و تحصیلی خوبی دارم اما یک زندگی مشترک نه چندان موفق رو پشت سر گذاشتم و در مرحله جدیدی از زندگیم هستم

روزنوشت-10

این جند روز گذشته حسابی درگیر دوره کارآموزی بودم که باید تو بیمارستان میگذروندم و حسابی یه جنازه به تمام معنا بر میگشتم خونه ...

یعنی آدم تا نره تو این بیمارستانها و مشکلات مردم رو از نزدیک لمس نکنه نمیفهمه نعمت سلامتی چقدر ارزشمنده.

از اوضاع بیمارستان ها هم که نگم بهتره ، ماشالله حس مسئولیت شناسی هم که قربونش برم یعنی کشک...

شاید باورتون نشه امادیروز تو اوژانس یه بیمارستان به چه بزرگی نه دستکش پیدا میشد نه پتو....


قصدم توهین به جماعت اینترن های پزشکی و رزیدنت های تخصصی نیست ، خوب تک و توک توشون پیدا میشن کسایی که حس وظیفه شناسی رو دارن اما متاسفانه اکثرشون خیلی بی خیال و خونسردن که البته وقتی بهشون میگی ، میگن همه جای دنیا کلی به این جماعت رسیدگی میشه اما اینجا فقط از اینا حمالی میکشن ... البته من این اصل رو قبول ندارم و بهرحال ما به اینجا تعلق داریم و باید خودمون رو با این شرایط وفق بدیم و اون حس وظیفه و مسئولیت رو از سرمون وا نکنیم ... آخه اونی که جونش رو گرفته اومده بیمارستان چه گناهی کرده ؟؟؟؟؟

نظرات 4 + ارسال نظر
اعظم46 شنبه 14 تیر 1393 ساعت 10:39

دخترش چندسالشه؟

دختر کی ؟؟؟ دکتر ؟؟؟
16 سالشه

فاطی جمعه 13 تیر 1393 ساعت 00:49

نادم پنج‌شنبه 12 تیر 1393 ساعت 17:22 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

چه دل قشنگی داری تو... چقدر به سادگی دلت حسودیم می شه

ممنون ...

اوا پنج‌شنبه 12 تیر 1393 ساعت 16:13

عزیزم واقعا تعجب کردم که شما این حرفا رو می زنید؟؟؟؟
با چند روز کاراموزی رفتن نمیشه در مورد احساس مسوولیت این قشر قضاوت کرد
اولا نبود دستکش و پتو چه ارتباطی با وظیفه پزشک و به قول شما اینترن و رزیدنت داره؟
دوما با چند شب کاراموزی تو بیمارستان نمیشه قضاوت درستی کرد؟
یه سوال دارم شما تا حالا چند شب کشیک بیمارستان دادید و پا به پای دردهای مریضا درد کشیدید؟
من حداقل ٩ ساله که شاهد درد و بیماری مردم بودم و تو همین بیمارستانهای دولتی به قول شما درس خوندم و کشیک دادم
این و بدونید جز حس مسوولیت و مردم دوستی دلخوشی برای این قشر نیست و همه هرچی در توان داشته باشم رو انجام میدن

آوای عزیزم ،‌مغلومه متن من رو خوب و دقیق نخوندی ...
اول اینکه من نبودن دستکش و پتو رو به اینترن و رزیدنت ربط ندادم و به بیمارستان ربط داده بودم بعد اینکه من به استثنائات هم اشاره کردم و گفته بودم همه یه جور نیستن ....
بعدم کاراموزی من یه کاراموزی معمولی نیست و موقعیتم با کاراموزای دیگه فرق داره و مدتی که من در این محیط قرار میگیرم کاملا متفاوته ...
اما اینکه شما واقعا دلسوز و مسئول هستید بسیار خوبه اما صرف اینکه شما اینطور هستید به معنی این نیست که همه مثل شما باشن چون چیزهایی که من دارم تو این چند روز میبینم کاملا متفاوته ....
من واقعا با درد مردم این چند روز اشک ریختم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد